دانشگاه یزدخشکبوم2008-790X9120190823Source apportionment of different land uses in sediment production of sand dunes using Fingerprinting Method (A Case Study: Gachin, Iran)تعیین سهم کاربری های مختلف اراضی در تولید رسوب تپه های ماسه ای با استفاده از روش انگشتنگاری (مطالعه موردی: منطقه گچین بندرعباس)19153910.29252/aridbiom.2019.1539FAمرجاندرپریشکارشناسی ارشد بیابان زدایی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه زابلاحمدپهلوانرویدانشیار دانشکده آب و خاک، دانشگاه زابلحمیدغلامیاستادیار دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه هرمزگانJournal Article20150602Recognition of source areas of sand dunes is very important in wind erosion control projects. Due to the difficulties in application of traditional methods in recognition and determination of the sediment source apportionment, fingerprinting method (source identification), as an alternative and suitable method has been considered in several studies. This method, determines the source areas of sediment using physical and chemical characteristics of sediments, rocks and soils of different sources. In the current research, sediment production share of these sources is determined through the use of appropriate combination of separation properties of sediment. Furthermore, using appropriate combination of geochemical elements capable of isolating different land uses, the contribution of each land use to the production of sand dunes was determined in Gachin, Iran. Initially, 28 samples were taken from the possible sources of sediment and sand dunes, and then statistically investigated through analysis of variance and Kruskal-Wallis to identify the optimal combination of tracing tracers. The results revealed that of the all tracers, P, Na and Mg were the optimal combination for differentiating land uses in the region. Outputs of Composite Multivariate method showed that the percentage contribution of pasture land, agricultural land, forest planting, and bare land appeared to be 31/25, 2/85, 2/85 and 63/05, respectively. The relative error of the hybrid model to estimate the contribution of different applications in the production of sediment was equal to 7/65 % with a correlation coefficient of 92/35. In conclusion, considering the relative error and capabilities of fingerprinting technique, it has been demonstrated that this technique has an acceptable performance for the sediment source apportionment.شناخت منشاء تپههای ماسهای در مطالعات کنترل فرسایش بادی از اهمیت ویژهای برخوردار است. به دلیل وجود مشکلات زیاد در کاربرد روشهای سنتی، روش انگشتنگاری یا به عبارتی منشاءیابی به عنوان روشی جایگزین و مناسب مورد توجه محققین مختلف قرار گرفته است. در این روش خصوصیات فیزیکی، ژئوشیمیایی و آلی رسوب و منابع آن برای تعیین منابع اصلی رسوب و اهمیت نسبی آنها مورد استفاده قرار میگیرند.. در این تحقیق سعی شده که با بهرهگیری از ترکیب مناسبی از عناصر ژئوشیمیایی که قادر به جداسازی کاربریهای مختلف اراضی میباشند، سهم کاربریها در تولید رسوب تپههای ماسهای در منطقه گچین واقع در شهرستان بندرعباس تعیین شود. ابتدا تعداد 28 نمونه از منابع احتمالی رسوبات و تپههای ماسهای برداشت و سپس دانهبندی آنها انجام شد. بعد از به دست آوردن دادههای مورد نظر، روشهای آماری مانند کروسکال والیس و تحلیل تشخیص برای بررسی توان ردیابها و تعیین ترکیب بهینه از ردیابها انجام گردید. نتایج حاصل از تحلیل تشخیص نشان داد که سه ردیاب P، Na و Mg از بین ردیابهای P، Na، Mg، Mn، Fe، Zn، Ca، Cu، Ni و K به عنوان ترکیب بهینه جهت جداسازی کاربریهای اراضی در منطقه مناسب هستند. در نهایت با استفاده از مدلهای چند متغیره ترکیبی در تولید منابع رسوب، سهم کاربریهای اراضی کشاورزی، جنگلهای دستکاشت، مرتع و اراضی بایر به ترتیب برابر 85/2، 85/2، 25/31 و 05/63 به دست آمد. خطای نسبی مدل ترکیبی برای برآورد سهم کاربریهای مختلف در تولید رسوب برابر 65/7 درصد و ضریب کارایی مدل 35/92 درصد محاسبه شد. مقادیر خطای نسبی و کارایی مدل، نشاندهنده این هستند که روش انگشتنگاری توانایی بالایی در تفکیک منابع تولیدکننده رسوب دارد.دانشگاه یزدخشکبوم2008-790X9120190823Investigation of the trend of rainfall and vegetation changes in arid and semiarid regions (Case Study:Khorasan Razavi, Iran)بررسی روند تغییرات بارش و پوشش گیاهی در مناطق خشک و نیمه خشک، دشت مشهد–چناران در خراسان رضوی1119154010.29252/aridbiom.2019.1540FAمصطفیدستورانیاستادیار دانشکده جغرافیا و علوم محیطی، دانشگاه حکیم سبزواریچوقی بایرامکمکیاستادیار دانشکده مرتع و آبخیزداری، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان0000-0002-7778-817Xحسنخسرویدانشیار گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرجزهراقلیچی پوراستادیار دانشکده جغرافیا و علوم محیطی، دانشگاه حکیم سبزواریJournal Article20160607Climatic conditions of each region are the primary factors affecting the formation of settlements. Precipitation is one of the most important climatic parameters that contributing in changes in vegetation, especially in arid and semi-arid ecosystems. This study aimed to investigate the vegetation and precipitation changes using remote sensing data. The vegetation index images captured by X TERRA / MODIS between 2001 and 2013 with 8-day interval in May and June months were used as Vegetation Condition Index (VCI). Consequently, VCI as an index was calculated from the annual average of the two months. To evaluate precipitation data, we used data from 28 meteorological stations. The linear correlation between height and precipitation was used to obtain line equation at each station using DEM (Digital Elevation Model) maps to prepare precipitation maps for each year. The VCI images were normalized between zero and one and were grouped into four classes. The area of each class was then calculated in 2001 and 2013, followed by statistical analysis (i.e. chi-square test) . The results showed that both indices were significant at 95% with Sig = 0.000. The VCI index decreases when the precipitation is low, while it shows an increasing trend where the precipitation is medium to high, which in turn approves the vegetation dynamics.وضعیت اقلیمی هر منطقه از عوامل تاثیرگذار در شکلگیری اولیه سکونتگاهها محسوب میشود. بارش یکی از مهمترین پارامترهای اقلیمی است که یکی از عوامل تاثیرگذار در تغییرات پوشش گیاهی به خصوص در اکوسیستمهای خشک و نیمهخشک میباشد. این مطالعه با هدف بررسی میزان تغییرات پوشش گیاهی و نوسانات بارندگی با استفاده از دادههای سنجش از دور در سالهای 2001 و 2013 برای شاخص وضعیت پوشش گیاهی (VCI) گرفته شده از سنجنده TERRA/MODIS هشت روزه در ماههای (می، جون) انجام شد. برای شاخص وضعیت پوشش گیاهی از میانگین دو ماه به عنوان شاخص پوششگیاهی سالانه استفاده شد. جهت بررسی بارش از آمار 28 ایستگاه هواشناسی منطقه با استفاده از دو پارامتر ارتفاع و بارش در هر ایستگاه معادله خط را تهیه و با استفاده از نقشه ارتفاعی منطقه تصاویر سالهای مذکور تهیه شد. سپس تصاویر بین صفر و یک نرمال شده و در چهار کلاس طبقهبندی گردید و مساحت هر کلاس در سالهای 2001 و 2013 محاسبه شد و با استفاده از آزمون کای اسکوئر میزان همبستگی بین آنها مشخص گردید. نتایج نشان داد که هر دو شاخص در سطح 99% معنیدار میباشند. بدین صورت که در شاخص پوششگیاهی در کلاس پوشش کم روند، کاهشی بوده ولی در کلاس متوسط و زیاد روند افزایشی را نشان میدهد که با توجه به میانگین بارش در سال 2001 و 2013 که به ترتیب 181 و 242 میلیمتر میباشد روند تغییرات پوشش گیاهی را تایید مینماید.دانشگاه یزدخشکبوم2008-790X9120190823Site Selection for underground dams using RS and GIS (Case study: Kashan Plain, Iran)مکان یابی سد زیرزمینی با استفاده از سنجش از دور (RS) و سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) (مطالعه موردی: دشت کاشان)2137154110.29252/aridbiom.2019.1541FAنصرت اللهامانیاناستادیار، دانشکده عمران، دانشگاه یزدعیسیایلیاتیدانش آموخته رشته کارشناسی ارشد عمران دانشگاه یزدمحمدحسینمختاریاستادیار گروه مناطق خشک و بیابانی دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه یزدJournal Article20170306A suitable method of locating an underground dam according to physiographic factors ensures its operation in providing water resources for hot and dry areas without causing environmental issues. In this study, Remote Sensing (RS), and Geographic Information System (GIS) techniques were used to locate suitable locations for underground dams. To implement, several data layers; topography, slope, lithology, drainage, lineaments, and local Qanats of the region were collected using the Digital Elevation Data (DEM), and LANDSAT 7 ETM Satellite. The lithological layers were gained by means of a geological map of the 1/100000 of Natanz in Kashan plain. Regional lineament data were calculated and converted to a digital layer by applying directional filters on the ETM satellite data in four directions using ENVI (remote sensing software). A supervised classification tools in ENVI software were then used for mapping the lithological layers. Final map of the most suitable locations for the construction of an underground dam was prepared by weighting of the layers with the method of Analytical Hierarchy Process (AHP combined with the support of Weighted Overlay tool in a GIS. Following identifying the areas with high priority, seven convenient points were identified by visiting the area taking into account the accessibility, and the performances of the region. Of these, four points to reserve subsurface water, one point to increase watering of Qanats and two points to prevent reduction of subsurface water quality were selected. مکانیابی مناسب سد زیرزمینی با توجه به عوامل فیزیوگرافی، کارکرد آن را در تامین منابع آبی برای مناطق گرم و خشک و بدون ایجاد مشکلات زیست محیطی ناشی از احداث سدهای روزمینی، تضمین میکند. در این مطالعه مکانیابی محلهای مناسب برای احداث سد زیرزمینی در دشت کاشان با استفاده از روشهای سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی انجام شد. بدین منظور لایههای اطلاعاتی توپوگرافی، شیب، سنگ شناسی، آبراههها، خطوارهها و قناتهای مربوط به منطقه مورد مطالعه از دادههای رقومی ارتفاعی و دادههای ماهوارهای لندست 7 تهیه گردیدند. تهیه لایه سنگ شناسی منطقه از روش کلاسبندی نظارت شده و با کمک نقشه زمینشناسی 100000/1 نطنز انجام گرفت. از آنجا که در سدهای زیرزمینی وجود آبرفت مناسب در بالادست ، جهت ذخیرهسازی منابع آبی زیر سطحی از اهمیت زیادی برخوردار است، این نواحی در لایه سنگ شناسی شامل آبرفتهای جوان، آبرفتهای قدیمی و کنگلومرا و ماسهسنگ در اولویت مکانیابی قرار میگیرند. گسلها نیز همواره از عوامل گریز آب از پشت سدها بودهاند و در مکانیابی سدها مورد توجه قرار میگیرند. با استفاده از اعمال فیلترهای جهتی بر روی دادهای ماهوارهای لایه رقومی شامل گسلها و خطوارههای موجود در منطقه شناسایی و تهیه شد. به منظور مقایسه و ارزشگذاری لایهها و زیرلایههای تهیه شده از روش تحلیل سلسله مراتبی استفاده گردید. با وزنهای بدست آمده از این روش ، تمامی لایههای اطلاعاتی با روش همپوشانی وزنی با یکدیگر ترکیب و نقشه نهایی اولویت مکانی تهیه شد. پس از شناسایی مناطق با اولویت بالا با انجام بازدیدهای صحرایی و توجه به فاکتورهای دسترسی و اجرا، ضخامت آبرفت مناسب و عدم تاثیر تاسیسات بالادستی بر کیفیت آب مخزن سد، هفت نقطه مناسب شناسایی گردیدند. از این نقاط، چهار نقطه به منظور ذخیره آب زیرسطحی، یک نقطه به منظور افزایش آبدهی قنات و دو نقطه با هدف جلوگیری از کاهش کیفیت آب زیرسطحی در نظر گرفته شدند.<br /> دانشگاه یزدخشکبوم2008-790X9120190823An Efficiency Comparison of the IMDPA and ESAs Models on Desertification Risk Management in Arid regions of Southern Khorasan Razavi, Iranمقایسه کارایی دو مدل IMDPA و ESAs جهت مدیریت ریسک خطر بیابانزایی منطقه عمرانی گناباد در جنوب غربی استان خراسان رضوی3954154210.29252/aridbiom.2019.1542FAحسنجعفریکارشناسی ارشد مدیریت مناطق خشک و بیابانی، دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست، دانشگاه فردوسی مشهدمرتضیاکبریاستادیار، گروه مدیریت مناطق خشک و بیابانی، دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست، دانشگاه فردوسی مشهد0000-0002-8637-266Xمحمدتقیکاشکیدانشجوی دکتری، مربی پژوهشی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضویسید حمزهبدیعی نامقیکارشناس ارشد اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری خراسان رضویJournal Article20180206The purpose of this study was to compare the efficiency of two models of IMDPA and ESAs in assessing the intensity of desertification in the drylands of southern Khorasan Razavi province and management based on the best-performed model. For each geomorphological unit, initial data was first collected, and Criteria and indices of the models according to regional conditions, were then scored and intensity of desertification calculated. This was then followed by assessing the risk of desertification from the combination of hazard intensity, elements at risk and environmental vulnerability data. Maps were then verified and validated against ground control points, using Chi-square test and Kappa index. The results showed that based on the IMDPA model, the most intensified area of desertification in the region with 54.7% frequency was the highest area with severe desertification intensity with distribution with the climate and vegetation criteria appeared to be the most controlling factors. In the ESAs, desertification intensity was classified into three classes, with the highest area of the second-class critical class with a frequency distribution of 79%, and the climate and wind erosion rates had the highest impact. This emphasizes that the impact of natural factors on the desertification process in this region. Therefore, based on field studies, expert opinion and Kappa index of 0.897, the ESAs model was selected as the most appropriate model. Risk assessment results show that more than 51.5% of the environmental elements, located mainly in the central and southern parts of the region, are at moderate to very severe risk of desertification, which can generate annual damages of IRR 7.6 billion. Therefore, the implementation of suitable programs for combating desertification in the studied area can reduce this damage and its costs. هدف از این تحقیق، مقایسه کارایی دو مدل IMDPA و ESAs در ارزیابی شدت بیابانزایی منطقه عمرانی گناباد در جنوب غربی استان خراسان رضوی و مدیریت مبتنی بر ارزیابی ریسک خطر بیابانزایی، بر اساس مدل برتر است. پس از جمعآوری و تحلیل دادههای اولیه، معیارها و شاخصهای دو مدل IMDPA و ESAs متناسب با شرایط منطقهای و بر اساس واحدهای ژئومورفولوژی، امتیازدهی و شدت بیابانزایی محاسبه شد. سپس ارزیابی ریسک خطر، از ترکیب نقشههای شدت بیابانزایی، عناصر فیزیکی، اقتصادی و زیستی در معرض خطر و آسیبپذیری محیطی به دست آمد و خسارت ناشی از توسعه بیابانزایی با توجه به هزینههای تحمیلشده به هر یک از عناصر، برآورد شد. آزمون معنیداری مساحتها با آماره کای اسکویر و انطباق نقشهها با حقایق زمینی، با شاخص کاپا انجام گردید. نتایج نشان داد طبق مدل IMDPA بیشترین سطح منطقه در کلاس با شدت زیاد بیابانزایی و با توزیع فراوانی 7/54 درصد قرار گرفت و دو معیار اقلیم و پوششگیاهی از مهّمترین فاکتورها بودهاند. در مدل ESAsنیز شدت بیابانزایی در سه کلاس خطر طبقهبندی شد که بیشترین سطح منطقه مربوط به کلاس بحرانی نوع دوم با توزیع فراوانی 79 درصد بوده و معیار اقلیم و فرسایش بادی نیز بیشترین تأثیر را داشتهاند. این موضوع بیانگر تأثیر زیاد عوامل طبیعی در روند و توسعه بیابانزایی در مناطق خشک جنوب استان خراسان رضوی است. با توجه به بررسیهای میدانی، نظر کارشناسی و مقدار ضریب کاپای 897/0، مدل ESAs، بهعنوان مدل برتر انتخاب شد. نتایج ارزیابی ریسک نشان داد بیش از 5/51 درصد عناصر زیستی-محیطی که عمدتاً در بخشهای مرکزی و جنوبی منطقه واقع شدهاند، در معرض خطر متوسط تا بسیار شدید بیابانزایی بوده که میتواند سالانه خسارتی معادل 7595 هزار میلیون ریال ایجاد نماید. بهطوریکه برنامههای مدیریتی پیشنهادی در این تحقیق، به دلیل سازگاری با شرایط منطقه، میتواند تا حدودی میزان خسارت آتی را کاهش دهد.دانشگاه یزدخشکبوم2008-790X9120190823Evaluation of salinity tolerance in Euphrates poplar (Populus euphratica Olive.) ecotypes using stress tolerance indicesارزیابی تحمل به شوری در اکوتیپ های مختلف پده (.Populus euphratica Olive) با استفاده از شاخص های تحمل به تنش5566154310.29252/aridbiom.2019.1543FAحسینتوکلی نکوبخش تحقیقات جنگل ها و مراتع، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان قم، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی0000-0003-3999-8077انوشیروانشیروانیگروه جنگلداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایرانمحمد حسنعصارهگروه تحقیقات زیست فناوری، موسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایرانسید مهدیادنانیبخش تحقیقات جنگل ها و مراتع، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان قم، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزیمنیرهمحبی کیاگروه زراعت و اصلاح نباتات، دانشکده علوم کشاورزی، دانشگاه شاهد، تهران، ایرانJournal Article20180607The increasing of environmental stresses concerned identification of plants that have high performance in both normal and stress conditions. Ideal genotypes have high performance in normal conditions and show the fewest changes under stress. Euphrates poplar (<em>Populus euphratica</em> Olive.) is the unique poplar species in desert areas with high tolerance against some environmental stress, including salinity. This research was carried out with the objective of investigating the effects of different salinity levels on the yield of different ecotypes and introducing the best ecotype. In this study cuttings were taken from 12 ecotypes of Euphrates poplar in Iran and treated by salinity levels of 0, 75, 150, 225 and 300 mM NaCl. The research was conducted in Two-way Factorial arrangement on a CRD design with three replications. The yield and productivity index (diameter and height growth, biomass production; leaf, stem and root biomass (dry weight) and total biomass) showed significant difference (p<0.01%) in salt levels treatments and ecotypes. The indices such as MP, GMP, HarM, TOL, SSI and STI were evaluated for each ecotype and salt treatments. The Hamidyeh ecotype was located higher than others in Duncan’s Multiple Range Test; and 75 mM NaCl was located higher than other treatments. In fact, the salinity increases growth rates and Euphrates poplar showed some halophytes’ characteristics. There was a high positive correlation among yield and indices GMP, GMP and SSI; while there was a negative correlation among yield and indices HarM and TOL. There was no correlation between yield and STI (p<0.05). Therefore, SSI is a suitable indicator of stress tolerance. The cluster analysis divided the ecotypes into four groups: Jolfa, Manjil, Sarakhs, Gonbad, Dezful and Mahallat in the first group, Hamidieh and Masoumieh in the second group, Maranjab and Gilvan in the third group, and finally, Marand and Mahanshan in the fourth group.پده (<em>Populus euphratica </em>Olive.) یکی از گونههای درختی مناطق بیابانی است که در برابر تنشهای محیطی از جمله شوری تحمل بالایی دارد. این پژوهش با هدف بررسی اثر غلظتهای مختلف شوری بر عملکرد اکوتیپهای پده و معرفی برترین اکوتیپ، بهصورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام گردید. عاملها شامل منشأ جغرافیایی (A) متشکل از 12 اکوتیپ پده مورد ارزیابی و شوری (B) شامل پنج غلظت 0 (بدون تنش)، 75 (تنش ملایم)، 150 (تنش متوسط)، 225 (تنش نسبتاً شدید) و 300 میلیمولار کلریدسدیم (تنش شدید) بود. پس از اندازهگیری صفت وزن خشک اندام هوایی گیاه، شاخصهای تحمل و حساسیت به تنش در اکوتیپها و تیمارهای مختلف مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که تنش شوری بر شاخصهای مورد مطالعه اثر معنیداری داشت؛ در شرایط تنش با افزایش غلظت شوری، تحمل گیاه پده به تنش و میزان عملکرد آن کاهش و در مقابل، حساسیت به تنش افزایش داشت. در حالی که در شرایط بدون تنش، کاهش عملکرد نسبت به تنش ملایم مشاهده شد. از 12 اکوتیپ مورد ارزیابی، حمیدیه و معصومیه از نظر شاخصهای مورد بررسی برترین اکوتیپها در شرایط شور شناخته شدند. برآورد ضرایب همبستگی بین شاخصها نشان داد تمام شاخصهای بررسی شده برای انتخاب اکوتیپهای متحمل مناسب هستند بهطوری که توجه به هر یک از شاخصهای عملکردی و یا شاخص تحمل تنش بهطور همزمان با یکی از شاخصهای SSIوTOL برای شناسایی اکوتیپ مطلوب اهمیت دارد. همچنین اگرچه گروهبندی بهروش Ward نتوانست ارتباطی میان تنوع جغرافیایی با شاخصهای عملکردی و تحمل به تنش در اکوتیپهای مورد بررسی برقرار کند اما اکوتیپها را از نظر شاخصهای بررسی شده بهطور مناسبی به چهار گروه تفکیک نمود.دانشگاه یزدخشکبوم2008-790X9120190823Study and simulation of the movement and settlement of particles smaller than 200 microns under various wind velocities using Fluent softwareمطالعه و شبیه سازی حرکت و نشست ذرات کوچک تر از 200 میکرون در سرعت های مختلف باد با استفاده از نرم افزار فلوئنت6780154410.29252/aridbiom.2019.1544FAاحمدعباسیدانشجوی دکتری مهندسی شیمی، دانشکده مهندسی شیمی نفت و گاز، دانشگاه شیرازمحمدرضاملایریاستاد بخش مهندسی شیمی، دانشکده مهندسی شیمی نفت و گاز، دانشگاه شیرازپیامستودهاستادیار بخش مهندسی شیمی، دانشکده مهندسی شیمی، نفت و گاز، دانشگاه شیرازJournal Article20180708Dust storm and its mitigation require in-depth knowledge of prevailing parameters and their interaction. Accordingly, study of dust storm motion and its deposition have special significance. Among the dust storm studying methods, simulation is important because of its lower cost and independency on experiment or satellite. The goal of this study was to simulate the motion and deposition of clay dust storm particles with size of 0.001 to 200 micron affected by wind speed of 1, 3, 10 and 20 m.s-1 on a smooth land and hypothetic obstacles with a height of 6 and 12 m. Gambit and Fluent are used for creating the simulation environment and solving the continuity and Navier-Stokes equations coupled with turbulence intensities equations. According to the results, wind speed is a negative factor for dust storm particle deposition on earth and obstacle surfaces and it is independent of the obstacle height. Therefore, particles under one micron remain primarily in the air and they deposit lower than 10 percent, so they can transfer to farther distances. The larger the particles, the more efficient the gravitational mechanism in their deposition phenomena; such a way that the deposition calculated more than 30 percent for particles larger than 100 microns. At the same wind speed and particle size, the 12m obstacle postpones the deposition because of the separation of the flow from the surface and turbulence and it also decreases the deposition of particles under micron to lower than 1 percent. The deposition of these particles doesn’t vary with wind speed but the one for particles larger than 10 micron is inversely proportional with wind speed.مقابله با گرد و غبار نیازمند شناخت دقیقتر عملکرد ذرات معلق در هوا و عوامل مؤثر بر آن است. به همین دلیل، حرکت ذرات گرد و غبار و نشست آنها، اهمیت ویژهای دارد. از میان روشهای مطالعه پدیدههای مربوط به این ذرات، شبیهسازی به کمک رایانه به دلیل هزینه کمتر و عدم نیاز به تجهیزات آزمایشگاهی یا ماهوارهای، مورد توجه است. هدف این پژوهش، شبیهسازی حرکت و نشست ذرات گرد و غبار با اندازه بین 001/0 تا 200 میکرون از جنس رس، تحتتأثیر سرعت باد 1، 3، 10 و 20 متر بر ثانیه بر روی زمین صاف و ساختمانهای فرضی با ارتفاع 6 و 12 متر میباشد. نرمافزار گمبیت برای ایجاد محیط شبیهسازی و نرمافزار فلوئنت برای حل معادلات پیوستگی و ناویر-استوکس به همراه معادلات آشفتگی به کار گرفته شده است. بر اساس نتایج، سرعت باد عاملی منفی در نشست ذرات گرد و غبار بر روی سطح زمین و ساختمان میباشد و این موضوع مستقل از ارتفاع ساختمان است. در نتیجه، ذرات زیر میکرون ماندگاری بیشتری در هوا دارند و کمتر از 10 درصد نشست میکنند پس میتوانند به نواحی دورتری انتقال یابند. هر چه ذرات بزرگتر باشند، مکانیزم گرانش در پدیده نشست آنها مؤثرتر است به گونهای که برای ذرات بزرگتر از 100 میکرون، میزان نشست بیش از 30 درصد به دست آمده است. در سرعت باد و اندازه ذرات یکسان، مانع سطحی 12 متری به دلیل جدایش جریان از سطح و ایجاد اغتشاش، نشست را به تعویق انداخته و حتی مقدار آن را برای ذرات کوچکتر از میکرون به کمتر از 1 درصد کاهش میدهد. نشست این ذرات با سرعت باد تغییر نمیکند ولی نشست ذرات بزرگتر از 10 میکرون با سرعت باد رابطه عکس دارد.دانشگاه یزدخشکبوم2008-790X9120190823Assessing the impact of climate change on rainfall and temperature variability (Case Study: Kashan and Khur and Biabank Stations)ارزیابی تأثیر تغییر اقلیم بر تغییرپذیری بارش و دما (مطالعه موردی: ایستگاههای کاشان و خوروبیابانک)8199154510.29252/aridbiom.2019.1545FAمریمرضائیدانشجوی دکتری علوم و مهندسی آبخیزداری، دانشکده منابع طبیعی و علوم زمین، دانشگاه کاشانهدیقاسمیهدانشیار، دانشکده منابع طبیعی و علوم زمین، دانشگاه کاشانJournal Article20170705General circulation models (GCMs) have been used to predict future climate change by climate agencies. GCMs outputs as local interfaces have larger spatial resolution than the simulated variables. In the present study, the Statistical Downscaling Model (SDSM) was applied to estimate the variability of rainfall and temperature in Kashan and Khur and Biabank synoptic stations in Isfahan Province, based on climate change scenario downscaled from HadCM3 Model. For this reason, firstly, the variation of mean temperature and rainfall for base period was investigated under A2 scenario of HadCM3 model using the daily long-term data from the stations.The estimation and prediction of future periods (2039-2010), (2069-2040) and (2099-2070) was then carried out. The results showed that in both stations, simulated temperature and rainfall values had a close consistence with observed values, but the performance of downscaling process in rainfall prediction was less than temperature during calibration and validation periods. Results showed that for Kashan station the mean temperature will change by 0.42, 1.08 and 2.16◦C during (2010-2039), (2040-2069) and (2070-2099) for A2 scenario as compared to the baseline period (1987-1987). The results also showed a decrease in average temperatures in January, February, March, September and December, and an increase in other months. The results of Khur and Biabank station also showed that temperature will continuously increase in the region. Furthermore, the average annual rainfall increases 1.38 mm under scenario A2 during the prediction period (2070-2099) compared to the observation period.مدلهای گردش عمومی، توسط آژانسهای اقلیمی بهمنظور پیشبینی تغییرات اقلیمی آینده، بهکار گرفته میشوند. خروجی مدلهای گردش عمومی بهعنوان رابط محلی، قدرت تفکیک فضائی بزرگتری از متغیرهای شبیهسازی شده دارند. در پژوهش حاضر، مدل ریزمقیاس نمائی آماری SDSM، به منظور تخمین تغییرپذیری بارش و دما در ایستگاههای سینوپتیک کاشان و خور و بیابانک در استان اصفهان براساس سناریوی تغییراقلیم ریزمقیاس شده از مدل HadCM3، مورد استفاده قرار گرفت. برای این منظور ابتدا تغییرات میانگین دما و بارش دوره پایه تحت سناریوی A2 مدل HadCM3، با استفاده از دادههای بلندمدت روزانه ایستگاههای مذکور، بررسی گردید، سپس تخمین و پیشبینی دورههای آتی (2039-2010)، (2069-2040) و (2099-2070) صورت گرفت. نتایج نشان داد که در هر دو ایستگاه، مقادیر دما و بارش شبیهسازی شده تطابق و سازگاری نزدیکی با مقادیر مشاهداتی داشتند، ولی عملکرد فرآیند ریزمقیاس نمایی در پیشبینی بارش در دورههای واسنجی و اعتبارسنجی، نسبت به پیشبینی دما پایینتر بود. نتایج نشان داد دمای میانگین در ایستگاه کاشان، 42/0، 08/1 و 16/2 درجه سانتیگراد در دورههای (2039-2010)، (2069-2040) و (2099-2070) میلادی نسبت به دوره پایه (2001-1987)، افزایش مییابد. همچنین نتایج، کاهش دمای میانگین را در ماههای ژانویه، فوریه، مارس، سپتامبر و دسامبر و افزایش در سایر ماهها را نشان داد. نتایج در ایستگاه خور و بیابانک نیز نشان داد که درجه حرارت بهطور مداوم در منطقه، افزایش خواهد یافت. همچنین متوسط بارش سالانه، تحت سناریو A2 ، 38/1 میلیمتر در طول دوره پیشبینی (2099-2070) در مقایسه با دوره مشاهداتی افزایش مییابد.دانشگاه یزدخشکبوم2008-790X9120190823Investigation of water need based on changing irrigation patterns and its effect on the water balance of Yazd-Ardakan Plain, Iranبررسی نیاز آبی بر اساس تغییر الگوهای آبیاری و تاثیر آن بر بیلان آبی دشت یزد- اردکان101111156410.29252/aridbiom.2019.1564FAاحسانبذرافشاندانش آموخته کارشناسی ارشد مهندسی آبخیزداری دانشکده منابع طبیعی و کویرشناسی، دانشگاه یزدحسینملکی نژاددانشیار دانشکده منابع طبیعی و کویرشناسی، دانشگاه یزدسید زین العابدینحسینیاستادیار دانشکده منابع طبیعی و کویرشناسی، دانشگاه یزدفاطمهبرزگریاستادیار دانشکده کشاورزی، دانشگاه پیام نورJournal Article20171202The estimation of water demand is one of the most important factors in managing water resources and the necessities of any irrigation and drainage plan. Estimation of the potential of the reference plant (ET) should be estimated to meet the water requirement. The level of utilization of surface water and underground resources in each region is directly related to the water needed to irrigate agricultural products in that area. In this study, which was conducted in the watershed of Yazd-Ardakan plain, OPTIWAT software was used to calculate the need for water. Irrigation and horticultural products of Yazd-Ardakan plain are about 54,000 ha. The water required for irrigation of these three products is 917.6 × 10<sup>6</sup> m<sup>3</sup>, which accounts for approximately 70 % of the water needed for irrigation of the total crops in the study area. The amount of water need for irrigation of crops and orchards of Yazd-Ardakan plain was achieved with current crop and current yield (45%) equal to 831.7 × 10<sup>6</sup> m<sup>3</sup>. The amount of water required for these products for drip irrigation and efficiency of 60, 75 and 90 percent were calculated 594 × 10<sup>6</sup> m<sup>3</sup>, 464.7 × 10<sup>6</sup> m<sup>3</sup>, and 382 × 10<sup>6</sup> m<sup>3</sup>, respectively. Therefore, it can be concluded that by changing the pattern of cultivation and increasing the irrigation rate, the use of the aquifer in the plain can be reduced and added to the amount of underground storage.برآورد نیاز آبی، از مهمترین عوامل در مدیریت منابع آب و از ضروریات هر طرح آبیاری و زهکشی به شمار میرود. برای تعیین نیاز آبی، بایستی تبخیر و تعرق پتانسیل گیاه مرجع (ET<sub>0</sub>) را برآورد کرد. میزان بهرهبرداری از منابع آب سطحی و زیرزمینی در هر منطقه ارتباط مستقیم با آب مورد نیاز برای آبیاری محصولات کشاورزی در آن منطقه دارد. در تحقیق حاضر که در محدوده آبریز دشت یزد-اردکان انجام گرفت، از نرم افزار OPTIWAT برای محاسبه نیاز آبی استفاده شد. محصولات زراعی و باغی دشت یزد-اردکان در حدود 54 هزار هکتار است. میزان آب مورد نیاز برای آبیاری این سه محصول 917594740 مترمکعب است که تقریبا 70 درصد میزان آب مورد نیاز برای آبیاری کل محصولات زراعی و باغی دشت یزد-اردکان را شامل میشود. به منظور دسترسی به نیاز آبی گیاهان در راندمانهای مختلف از نرم افزار OPTIWAT استفاده شد و میزان آب مورد نیاز برای آبیاری محصولات زراعی و باغی دشت یزد-اردکان با کشت فعلی و راندمان فعلی (45 درصد) برابر با 831668380 متر مکعب به دست آمد. مقدار آب مورد نیاز این محصولات برای آبیاری قطرهای و راندمانهای 60، 75، 90 درصد به ترتیب 593964840، 464755070، 381938430 مترمکعب محاسبه شد. لذا میتوان نتیجه گرفت با تغییر الگوی کشت و افزایش دور آبیاری میزان بهرهبرداری از آبخوان دشت را کاهش و به میزان ذخیره سفرههای زیرزمینی افزود.دانشگاه یزدخشکبوم2008-790X9120190823Comparison of Distance-based and Quadrate-based Methods to Determine the Dispersion Methods of Calligonum polygonoides in Sistan Province, Iranمقایسه شاخص های فاصله ای و مبتنی بر کوادرات در تعیین الگوی پراکنش اسکنبیل هفت بندی در سیستان113123156710.29252/aridbiom.2019.1567FAفاطمهبیدرنامنیمربی، عضو هیأت علمی پژوهشکده کشاورزی دانشگاه زابل، ایرانلیلافهمیدهاستادیار گروه زراعت و اصلاح نباتات، دانشکده کشاورزی دانشگاه زابل، ایرانمهدیشعبانی پوردانشجوی دکترای حشره شناسی کشاورزی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک، ایرانJournal Article20171025<em>Calligonum polygonoides</em> is one of the shrub plants resisting to drought climate. This desert plant has an important role improving soil structure and organic matter, sand stability and windbreak in Sistan and Baluchistan Region, Iran. In this research, dispersion of <em>C. polygonoides</em> in three regions of Sistan and balochestan (Zahak, Tahlab and Jazmurian) was evaluated by quadrat-based methods (Taylor, Iwao, Morisita, K and variance to mean ratio) and distance-based methods (T-square, Hopkins, Holgate, Johnson, Zimmer and Pielou) using a simple random sampling campaign. That way four transects (each one 100 meters) was placed in three areas of 5000 m<sup>2</sup>. The result of this research showed that <em>C. polygonoides</em> is randomly distributed in Sistan and Balochestan. Taylor and Morisita of the quadrate-based methods and Pielou and T-square indicators of distance-based methods appeared to be the most appropriate techniques for determination of the plant the dispersion in conclusion, result showed that quadrat-based methods have more accuracy with same performance compared to distance-based methods.اسکنبیل هفتبندی <strong>(</strong><em>Calligonumpolygonoides</em><strong>)</strong> از جمله گیاهان بوتهای مقاوم به خشکی است. این گیاه نقش مهمی در بهبود مواد آلی و ساختار خاک، تثبیت شن و بادشکن در مناطق بیابانی سیستان و بلوچستان ایفا میکند. در پژوهش حاضر پراکنش گیاه اسکنبیل در سه منطقه استان سیستان و بلوچستان (زهک، تهلاب و جازموریان) با استفاده از شاخصهای فاصلهای (مربع T، هاپکینز، هولگیت، جانسون، زایمر و پیلو) و شاخصهای کوادراتی (تیلور، ایوواو، موریسیتا، K و نسبت واریانس به میانگین)ارزیابی شد.هدف ارزیابی الگوی پراکنش و انتخاب بهترین شاخص برای این ارزیابی بوده است. نمونه برداری از گیاه به روش تصادفی سیستماتیک انجام شد. بدین صورت که در هر منطقه، چهار ترانسکت 100 متری در داخل محدوده 5000 متر مربعی در نظر گرفته شد. در هر ترانسکت فاصله گیاهان نزدیک به نقاط تصادفی اندازهگیری و شمارش گیاهان داخل قطعات نمونه انجام و محاسبه شاخصها صورت گرفت. نتایج نشان دادکه الگوی پراکنش اسکنبیل در سیستان و بلوچستان به صورت تصادفی است. بهترین شاخصهای کوادراتی برای تعیین الگوی پراکنش این گونه، تیلور و موریسیتا و دربین شاخصهای فاصلهای پیلو و مربع Tارزیابی شد.نتایج کلی نشان داد که شاخصهای کوادراتی نسبت به شاخصهای فاصلهای از دقت بیشتر و عملکرد یکسانی در ارزیابی الگوی پراکنش این گیاه برخوردار هستند.دانشگاه یزدخشکبوم2008-790X9120190823Assessment of effect of drought stress on inhibitory properties of Peganum harmala L.بررسی تاثیر تنش خشکی بر خصوصیات بازدارندگی گیاه دارویی اسفند ( .Peganum harmala L)125138156810.29252/aridbiom.2019.10340.1697FAفاطمههوشمندزادهدانش آموخته رشته مدیریت مناطق بیابانی، دانشگاه یزدحمیدسودائی زادهدانشیار دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه یزدمحمدحسینحکیمیاستادیار دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه یزدمحمد علیحکیم زادهدانشیار دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه یزدJournal Article20180818The herbicidal properties of some plants species can be exploited successfully as a tool to reduce the herbicide application. Wild plant species, including medicinal herbs, usually contain much higher levels of chemicals compounds than the cultivated crops; therefore in the present study, the effects of drought stress on inhibitory properties of Esfand on purple weed in both laboratory and greenhouse conditions were investigated. Factorial design experiment in a completely randomized design with four replications was used. In laboratory conditions, the factors studied included the concentration of extract in four levels (0, 0.4, 0.8 and 1.2%), irrigation treatment on the mother's base of the plant manufacturer in Esfand was irrigated at two levels (native rootstock and Irrigation was not done) and the type of extracted organ was considered in two levels (shoot and root). In greenhouse conditions, instead of extract of Esfand plant residual (0, 4, 8 and 12 g) in 1000 g of soil was used. The results showed that in both greenhouse and laboratory conditions, with increasing concentrations and amounts of shoot and root powder, the inhibitory effect was significantly increased on the most traits measured in the purple species (p یکی از روشهای کاهش مصرف علفکشها، بهرهگیری از ویژگی علفکشی برخی گونههای گیاهی است. گیاهان خودرو و دارویی موجود در مناطق خشک در مقایسه با دیگر گیاهان دارای ترکیب های شیمیایی بیشتری هستند و امکان وجود ویژگی علفکشی در آنها محتملتر است. بنابراین در پژوهش حاضر اثر تنش خشکی بر خصوصیات بازدارندگی گیاه دارویی اسفند (<em>Peganum harmala </em>L. ) بر روی علف هرز خرفه (<em>Portulaca oleracea</em> L.) در شرایط آزمایشگاهی و گلخانهای مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار انجام شد. در شرایط آزمایشگاهی، فاکتورهای مورد بررسی شامل غلظت عصاره در چهار سطح (0، 4/0 ، 8/0 و 2/1 درصد)، تیمار آبیاری بر روی پایه مادری تولید کننده ماده گیاهی اسفند در دو سطح (پایه مادری آبیاری شده و آبیاری نشده) و نوع اندام عصارهگیری شده در دو سطح (اندام هوایی و ریشه) در نظر گرفته شد. در شرایط گلخانه بجای عصاره از پودر گیاه اسفند به مقادیر (0، 4، 8 و 12 گرم) در 1000 گرم خاک استفاده شد. نتایج نشان داد در هر دو شرایط گلخانه و آزمایشگاهی با افزایش غلظت و مقادیر پودر اندام هوایی و ریشه در مورد برخی صفات اندازهگیری شده در گونه خرفه، بازدارندگی به طور معنیداری افزایش یافت (01/0 > p) این در حالیست که در شرایط آزمایشگاه، بازدارندگی عصاره ریشه بیشتر از اندام هوایی بود. یافتهها بیانگر، تاثیر بیشتر بازدارندگی عصاره تهیه شده از اسفند در سطح آبیاری شده بر کلیه صفات در شرایط آزمایشگاه بود. پودر حاصل از اسفند در سطوح متفاوت آبیاری در گلخانه نیز بر کلیه صفات مورد بررسی عملکرد مشابهی نشان داد. به طور کلی یافتههای پژوهش بیانگر آن است که تنش خشکی میتواند خصوصیات بازدارندگی گیاه اسفند را تحت تاثیر قرار دهد.دانشگاه یزدخشکبوم2008-790X9120190823An investigation of the trends of monthly wind speed fluctuation on the edge of Lake Urmia over the last 30 yearsبررسی روند تغییرات سرعت ماهانه باد در حاشیه دریاچه ارومیه طی 30 سال گذشته139151161310.29252/aridbiom.2019.1613FAلیلابیابانیدانشجوی دکتری مدیریت و کنترل بیابان، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهرانعلی اکبرنظری سامانیدانشیار دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهرانحسنخسرویدانشیار دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهرانمجیدکاظم زادهدانشجوی دکتری آبخیزداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهرانJournal Article20191011Wind speed is one of the most complex meteorological parameters in a specific region Furthermore, climate behavior in an area is influenced temporally in short and long terms. In the present study, Mann-Kendall and Petit nonparametric tests were applied to analyze the trend of monthly and annually wind speed data series in four synoptic stations of Lake Urmia (Tabriz, Urmia stations with 50 years, Mahabad and Sahand with 28 years). The results of the aforementioned tests, based on annual and montly scales, showed that the average wind speed at all stations has an increasing trend at 99% confidence level. However, the concerned years were not appeared to be quite identical in all stations. These changes occurred at Mahabad station in 2000 and at other stations in 1995. Also, the wind speed increased at Mahabad station in winter and at other stations in spring and summer. بررسی روند تغییرات سرعت باد بهعنوان یکی از پیچیدهترین شاخصهای هواشناسی از اهمیت فراوانی برخوردار است. به صورتی که ازنظر مقیاسهای زمانی اعم از کوتاهمدت یا بلندمدت و مکانی بر ویژگیهای اقلیمی هر منطقهای تأثیرگذار بوده است. در تحقیق حاضر، با استفاده از رویکرد آزمونهای نا پارامتری من- کندال و پتیت جهت تحلیل روند سریهای ماهانه و سالانه در 4 ایستگاه سینوپتیک حاشیه دریاچه ارومیه (ایستگاههای تبریز ، ارومیه با طول دوره آماری 50 سال ، مهاباد و سهند با طول دوره آماری 28 سال) موردبررسی قرار گرفت. نتایج آزمونهای فوق بر اساس دادههای سالانه نشان داده است که سرعت متوسط باد در تمام ایستگاهها در سطح اطمینان 99 درصد دارای روند افزایشی است. همچنین، روند سرعت باد در ایستگاههای فوق در مقیاس ماهانه مثبت و افزایشی بوده است. بر اساس نتایج آزمون پتیت نیز روند تغییرات سالانه سرعت باد بهصورت افزایشی بوده است. ولی سال آماری نقطه جهش تغییرات در میان ایستگاههای مذکور یکسان نیست. بهطوریکه این تغییرات در ایستگاه مهاباد در سال 2000 و در سایر ایستگاهها سال 1995 رخداده است. همچنین سرعت باد در ایستگاه مهاباد در فصل زمستان و در سایر ایستگاهها در فصول بهار و تابستان افزایش داشته است.دانشگاه یزدخشکبوم2008-790X9120190823Evaluation of vegetation changes in desertification projects using RS-GIS techniquesارزیابی روند تغییرات پوشش گیاهی در طرحهای بیابانزدایی با استفاده از تکنیکهای Remote Sensing-GIS153165161710.29252/aridbiom.2019.1617FAمحمودسلطانی نژاددانشجوی دکتری علوم مرتع، گرو جنگل، مرتع و آبخیز، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانمحمدجعفریاستاد دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایرانعلی اکبرنوروزیدانشیار پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری، تهران، ایرانسید اکبرجوادیدانشیار گروه جنگل، مرتع و آبخیز، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانJournal Article20171223The earth landscape is always changing due to human activities and natural phenomena. Therefore, in order to optimize the management of the natural areas, knowledge of the trend and extent of land cover / land use changes is considered necessary, and the estimation of these changes is of great importance. Reviewing these changes through satellite images and predicting and evaluating their potential through modeling can help environmental planners and natural resource managers to make more informed decisions. In the present study, quantitative detection and evaluation of changes in vegetation was performed in the areas with combat desertification projects, Shahdad and Bam in Kerman province and Garmsar in Semnan province, during a 30-year period within 1987, 2002 and 2017. The NDVI vegetation index and land use maps were produced using the ETM + TM and OLI satellite images in the three corresponding periods for the vegetation lands/non-vegetation lands, and agricultural lands. The Kappa coefficient of 0.83 to 0.86, 0.91 to 0.92, and 0.94 to 0.95 was calculated for 1987, 2002, and 2017, respectively, and the total accuracy was between 88 % and 97 %. After providing the land use maps in different years, the monitoring of land use changes was investigated using the change detection methods. According to the trend of changes during the studied periods, our results showed that the vegetation lands in these three areas had an increasing trend, and the non-vegetation lands were turned to vegetation lands over time. Moreover, an increasing trend was found for the agricultural lands during these three periods. Finally, the cost-effectiveness of projects implemented in the studied areas was calculated and evaluated.براثر فعالیتهای انسانی و پدیدههای طبیعی چهره زمین همواره دستخوش تغییر میشود. ازاینرو برای مدیریت بهینه مناطق طبیعی آگاهی از روند و میزان تغییرات پوششی/کاربری اراضی از ضروریات محسوب میشود و برآورد این تغییرات از اهمیت بسزایی برخوردار است. بازبینی این تغییرات از طریق تصاویر ماهوارهای و پیشبینی و ارزیابی پتانسیل آنها از طریق مدلسازی میتواند به برنامهریزان محیطزیست و مدیران منابع طبیعی برای تصمیمات آگاهانهتر کمک کند. در پژوهش حاضر آشکارسازی و ارزیابی کمی روند تغییرات پوشش گیاهی در مناطق تحت طرح های بیابان زدایی شامل شهداد و بم در استان کرمان وگرمسار در استان سمنان در طول یک دوره زمانی 30 ساله طی سه بازه زمانی 1987، 2002 و 2017 میلادی انجام گرفت. بدین منظور نقشههای شاخص پوشش گیاهی NDVI و کاربری اراضی با استفاده از تصاویر سنجندههای +ETM و TM و OLI ماهواره لندست به ترتیب در سه دوره زمانی مربوطه در کلاسهای اراضی با پوشش گیاهی، فاقد پوشش گیاهی و اراضی کشاورزی به ترتیب با ضریب کاپای 83/0 تا 86/0 برای سال 1987 و ضریب کاپای 91/0 تا 92/0 برای سال 2002 و ضریب کاپای 94/0 تا 95/0 و همچنین دقت کل بین 88 تا 97 به دست آمد. پس از تهیهی نقشههای کاربری اراضی در سالهای مختلف، پایش تغییرات کاربری با روش Change Detection بررسی گردید. نتایج نشان داد با بررسی روند تغییرات صورت گرفته در طی دورههای موردمطالعه، اراضی دارای پوشش گیاهی در این سه منطقه روند افزایشی داشته و در مقابل اراضی بدون پوشش بهمرور به اراضی با پوشش گیاهی تبدیل گشتهاند. همچنین اراضی کشاورزی در این مناطق در طی این سه دوره روند افزایشی داشتهاند. درنهایت صرفه اقتصادی طرحهای اجراشده در مناطق موردمطالعه محاسبه و مورد ارزیابی قرار گرفت.